عرفه یعنی شناخت و معرفت به بانی هستی. هرکس خدایش را شناخت باید طریقه سخن گفتن را هم بلد باشد و این شیوه سخن گفتن را بزرگان دین به ما آموخته اند و امام حسین درذ دعای عرفه خود چنین به ما سخن گفتن با خدا را می آموزد:

اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَاَمینِکَ عَلى وَحْیِکَ الْبَشیرِ النَّذیرِ السِّراجِ الْمُنیرِ الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یا عَظیمُ فَصَـلِّ عَلَیْـهِ وَعَلى الِهِ الْمُنْتَجَبیـنَ الطَّیِّبیـنَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنّا فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الاَْصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ فَاجْعَلْ لَنَا اَللّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ وَنُورٍ تَهْدى بِهِ وَرَحْمَهٍ تَنْشُرُها،

خدایا در این شب به تو رو می ‏آوریم،شبى که آن را شرافت و عظمت دادى به محمّد پیامبرت و فرستاده‏ات و برگزیده از خلقت،و امین وحیت،آن مژده‏ دهنده و ترساننده،و چراغ نوربخش،آن‏که به سبب او بر مسلمانان‏ نعمت بخشیدى،و او را رحمت براى جهانیان قرار دادى.خدایا بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،آنچنان‏که محمّد از جانب تو شایسته آن است،اى بزرگ،بر او بر همه خاندان نجیب و پاک و پاکیزه‏اش درود فرست، و ما را به گذشت از ما بپوشان،که صداها با انواع لغات به جانب تو بلند است،خدایا در این شب براى‏ ما قرار ده،از هر خیرى نصیبى که میان بندگانت تقسیم می ‏کنى،و نورى که با آن هدایت مى‏نمایى،و رحمتى که‏ می ‏گسترانى،

فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ ی ا ذَاالْجَلا لِ وَالاِْکْرامِ وَالْفَضْلِ وَالاِْنْعامِ وَالاَْیادِى الْجِسامِ وَاَنْتَ الْجَوادُ الْکَریمُ الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَعافِنى فى بَدَنى وَدینى وَ امِنْ خَوْفى وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النّارِ اَللّهُمَّ لا تَمْکُرْ بى وَلا تَسْتَدْرِجْنى وَلا تَخْدَعْنى وَادْرَءْ عَنّى شَرَّ فَسَقَهِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ

پس تو را سپاس و بزرگوارى و بلندى مقام،اى دارنده بزرگى و کرامت و فضل و نعمت، و عطاهاى بزرگ،و تویى بخشنده کریم رئوف و مهربان،خدیا از روزى عدالت بر من‏ وسعت ده،و در تن دینم سلامت کامل بخش،و ترسم را امان ده،و وجودم را از آتش آزاد کن، خدایا بلایت را به جریمه گناهانم بر من قرار مده،و مرا به تدریج بر بدیهایم مؤاخذه مکن،و مرا در خیالات باطلم رها مساز،و شر بدکاران جن و انس را از من دور کن.

در این قسمت از دعا سر و دیده خود را به جانب آسمان برداشت،و از دیده‏هاى مبارکش مانند ریزش آب از دو مشک،اشک مى‏ریخت،و با صداى بلند به محضر حق عرضه داشت:

یا اَسْمَعَ السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ السّادَهِ الْمَیامینِ وَاَسْئَلُکَ اَللّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنى ما اَعْطَیْتَنى اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النّارِ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ لَکَ الْمُلْکُ وَلَکَ الْحَمْدُ وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا رَبُِّ یا رَبُِّ.

اى شنواترین شنوایان،اى بیناترین بینایان،و اى سریعترین حسابرسان،و اى مهربان‏ترین مهربانان،بر محمّد و خاندان محمّد آن سروران با میمنت درود فرست،و از تو درخواست مى‏کنم خدایا حاجتم را که اگر آن را به من عطا کنى،بى‏شک‏ هرچه را از من دریغ ورزى به من ضررى نرساند،و اگر قضاى حاجتم را از من دریغ نمایى،آنچه را عطایم کنى سودى نبخشد،آزادى عهده‏ام را از آتش از تو درخواست‏ مى‏کنم،معبودى جز تو نیست،یگانه‏اى،برایت شریک نیست،فرمانروایى و سپاس خاص توست،و تو بر هرچیز توانایى،پروردگارا پروردگارا.

پیوسته«یا ربّ»مى‏گفت،و همه آنان‏که اطراف حضرت بودند به دعاى حضرت گوش‏ فرا دادند و به آمین گفتن اکتفا نمودند،در نتیجه صداهایشان با آن حضرت به گریستن بلند شد،تا آفتاب غروب کرد،سپس‏ زادوتوشه خود را بار کرده،به سوى مشعر الحرام حرکت کردند.مؤلّف گوید:کفعمى دعاى عرفه حضرت سید الشهداء علیه السّلام را در کتاب‏ (بلد الامین)تا این قسمت ذکر کرده،و علاّمه مجلسى در«زاد العماد» این دعاى شریف را موافق روایت کفعمى نقل فرموده ولى سید ابن طاووس‏ در کتاب اقبال،پس از«یا ربّ،یا ربّ،یا رب»این اضافه را آورده:

اِلـهى اَنـَا الْفَقیرُ فى غِناىَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً فى فَقْرى اِلـهى اَنـَا الْجاهِلُ فى عِلْمى فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى جَهْلى اِلـهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ وَسُرْعَهَ طَو آءِ مَقادیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآءٍ وَالْیَاءْسِ مِنْکَ فى بَلاَّءٍ اِلهى مِنّى ما یَلیقُ بِلُؤْمى وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ.

خدایا،در عین توانگرى‏ تهیدستم،پس چگونه در تهیدستى تهیدست نباشم،خدایا در عین دانایى نادانم،پس چگونه در عین نادانى نادان‏ نباشم.خدایا همانا اختلاف تدبیرت،و سرعت تغییر تقدیراتت،بندگان عارف به تو را، از اطمینان به بخشش و ناامیدى از تو در گرفتارى باز داشته است.خدایا از من است آنچه سزاوار پستى من است،و از توست‏ آنچه شایسته بزرگوارى توست.